اطرافیان شما صلاحیت مشاوره کاردرمانی به شما را ندارند!

مشاوره به خانواده توسط کاردرمانگر

اطرافیان شما صلاحیت مشاوره کاردرمانی به شما را ندارند!
متاسفانه امروزه موضوع خوددرمانی و خود مراقبتی بسیار رایج است و آمار بالای مصرف خود سرانه دارو بنا به گزارش وزارت بهداشت نیز مؤید این قضیه است. مسلما افراد عام جامعه علم و تجربه لازم برای پیشنهادات درمانی به خانواده کودکان را ندارند. نسخه‌های غیرتخصصی می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری را به دنبال داشته باشد.
متاسفانه گاهی با این صحنه مواجه شده‌ایم که خانوده‌ها از انواع درمان‌های غیرمتعارف برایمان صحبت می‌کنند که دیگران به آنها توصیه کرده‌اند و مؤثر بودن آنها را از ما جویا می‌شوند. با یک مثال موضوع به خوبی روشن می‌شود( هرچند مثال در حوزه کودکان نیست اما موارد مشابه در کودکان نیز دیده شده‌است).
چند مدت پیش در کمیسیون پزشکی اداره بهزیستی با موردی برخورد کردم که ذهنم را چند روزی درگیر کرد. خانمی وارد کمیسیون پزشکی تعیین شدت و نوع معلولیت شد. پرونده ایشان را بررسی کردیم. ایشان برای ادامه گرفتن خدمات از سازمان بهزیستی مورد بررسی قرار می‌گرفتند.
مشکل این خانم با توجه به پرونده صرع بیان شده بود؛ اما براساس شواهد موجود در پرونده با دارو مشکل کنترل شده‌بود و با توجه به اینکه دیگر به دلیل وجود صرع مشکلی در عملکرد و زندگی فرد وجود نداشت باید پرونده ایشان مختومه اعلام می‌شد. اما همسر ایشان می‌گفت که در حال حاضر صرع ایشان با دارو قابل کنترل نیست و روزانه چندین دفعه دچار حملات صرع می‌شود و به دلیل معلوم نبودن زمان آن، از انجام امورات شخصی و مدیریت منزل تا حدود زیادی بازمانده است.
وقتی دلیل را جویا شدیم، متوجه شدیم که خانواده شوهر این خانم، همسرشان را تحت فشار قرار داده‌بودند که به یک دعانویس که در یکی از روستاهای اردبیل وجود دارد و تا بحال بسیاری از مریض‌های مبتلا به صرع را شفا داده‌است مراجعه کند و ایشان را راهی آن روستا کرده بودند.
دعانویس بعد از معاینه‌های اغواگرانه و صوری اقدام به خواندن یک‌سری وردها کرده‌بود و در نهایت یک دعا برای خانم او تجویز و بیان کرده‌بود که داروهایت را قطع کن و مبلغ قابل توجهی هم از ایشان دریافت نموده‌بود.

همسر این خانم می‌گفت در راه بازگشت که داروها را قطع کردیم چندین بار در طول زمانی که در اتوبوس بودیم دچار حملات صرع شد، به‌گونه‌ای که مجبور شدیم در یکی از شهرهای میان‌راه توقف کرده و ایشان را بستری کنیم.
بعد از بازگشت به محل زندگی و مراجعه به پزشک معالج، معاینات ایشان نشان داده بود که تمام زحماتی که در طول سه سال گذشته برای کنترل صرع ایشان شده، بر باد رفته و احتمالا پیدا کردن ترکیب دارویی مناسب برای کنترل مجدد حملات، چندین ماه طول بکشد و یا اصلا امکان کنترل هم وجود نداشته باشد.
حال این خانواده مانده بودند و پشیمانی که هیچ سودی برای آنها نداشت. این صحنه‌ها با شدت بیشتری برای کودکان هم بارها مشاهده شده‌است.
اکثرا دیده شده این افراد زمانی بازارشان گرم می‌شود که خانواده‌ها دچار استیصال و درماندگی هستند و به مرحله پذیرش مشکل کودک و یا بیمارشان نرسیده‌اند، از این رو دست به هر ریسمان پوسیده‌ای می‌زنند که شاید مشکل برطرف شود. در حالی که اکثر مشکلات پیش آمده برای کودکان ماندگار است و فقط می‌توان عواقب و علائم ثانویه را کنترل کرد و به کودک یاد بدهیم چگونه با وجود این محدودیت‌ها بتواند استعدادهایش را کشف و شکوفا کند.
با توجه به مطالب ذکر شده خوب است هر موردی که از سوی افراد غیرمتخصص به ما توصیه می‌شود را با درمانگر و یا پزشک معالج کودک مطرح کنیم و بعد اقدام نماییم.
ذکر این نکته هم ضروری است که صرف وجود مشکل و مطرح کردن آن با افراد متخصص دلیلی بر وجود درمان قطعی برای آن مشکل نیست.
موارد زیادی وجود دارد که هنوز علم پزشکی و توانبخشی برای آن چاره و درمانی نیافته‌است. پس می‌توان منطقی بود و در این‌گونه مواقع با پذیرش مشکل هرچه سریع‌تر به دنبال راه‌حل‌های جایگزین رفت.
در چنین مواقعی بهتر است انرژی خود و کودکمان را صرف انکار قضیه نکنیم. در بسیاری از مواقع زمان طلایی مداخلات موثر، با طولانی شدن فاز پذیرش از سوی خانواده از دست می‌رود.

این مقاله بخشی از فصل نه کتاب کودک توانمند من است.

در زیر می‌توانید چند مقاله دیگر از متن کتاب کودک توانمند من را بخوانید.

آیا همه کودکان مبتلا به آسیب‌رشدی به مرحله راه رفتن می‌رسند؟

خلاقیت، کلید تبدیل خانه به کلینیک

به این مقاله نمره بدهید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *